جدول جو
جدول جو

معنی فرود آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

فرود آمدن
به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن
تصویری از فرود آمدن
تصویر فرود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
فرود آمدن
نزول کردن پایین آمدن، پیاده شدن (از اسب و مانند آن)
تصویری از فرود آمدن
تصویر فرود آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرود آمدن
((~. مَ دَ))
پایین آمدن
تصویری از فرود آمدن
تصویر فرود آمدن
فرهنگ فارسی معین
فرود آمدن
Descend, Land
تصویری از فرود آمدن
تصویر فرود آمدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فرود آمدن
descer, aterrissar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فرود آمدن
спускаться , приземляться
دیکشنری فارسی به روسی
فرود آمدن
absteigen, landen
دیکشنری فارسی به آلمانی
فرود آمدن
schodzić, lądować
دیکشنری فارسی به لهستانی
فرود آمدن
спускатися , приземлятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فرود آمدن
descender, aterrizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فرود آمدن
descendre, atterrir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فرود آمدن
scendere, atterrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فرود آمدن
afdalen, landen
دیکشنری فارسی به هلندی
فرود آمدن
उतरना , उतरना
دیکشنری فارسی به هندی
فرود آمدن
menuruni, mendarat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فرود آمدن
هبط
دیکشنری فارسی به عربی
فرود آمدن
내려가다 , 착륙하다
دیکشنری فارسی به کره ای
فرود آمدن
לרדת , לנחות
دیکشنری فارسی به عبری
فرود آمدن
下降 , 着陆
دیکشنری فارسی به چینی
فرود آمدن
降りる , 着陸する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
فرود آمدن
inmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
فرود آمدن
kushuka, kutua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
فرود آمدن
ลงมา , ลงจอด
دیکشنری فارسی به تایلندی
فرود آمدن
নামা , অবতরণ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
فرود آمدن
نیچے آنا , لینڈ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرو آمدن
تصویر فرو آمدن
پایین آمدن، به زیر آمدن، اتراق کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو آمدن
تصویر فرو آمدن
((فُ مَ دَ))
پایین آمدن، به منزل کسی وارد شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برون آمدن
تصویر برون آمدن
بیرون آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخود آمدن
تصویر بخود آمدن
به هوش آمدن، به حال آمدن از غش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز آمدن
تصویر فراز آمدن
رسیدن، نزدیک شدن، پیش آمدن، بازآمدن، پدید شدن، برای مثال به خسته درگذری صحّتش فراز آید / به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد (سعدی۲ - ۳۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
نزدیک آمدن پیش آمدن، رسیدن، وارد شدن، بالا آمدن، بهم آمدن بسته شدن، پدید آمدن خلق شدن، یا فراز هم آمدن، گرد آمدن جمع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پایین آوردن، نازل کردن تنزیل، پیاده کردن، پایین کردن مقابل برآوردن، (چنانکه در عضاده اسطرلاب موقع رصد کواکب)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شدن گرد آمدن: که لشکر بیک جا گروه آمدند شدند از خصومت ستوه آمدند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرود آوردن
تصویر فرود آوردن
((~. وَ یا وُ دَ))
پایین آوردن، پیاده کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز آمدن
تصویر فراز آمدن
((~. مَ دَ))
نزدیک شدن، رسیدن، دسترسی پیدا کردن، وارد شدن، بر شدن، بالا رفتن، بسته شدن، پدید آمدن
فرهنگ فارسی معین