- فرود آمدن
- به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن
معنی فرود آمدن - جستجوی لغت در جدول جو
- فرود آمدن
- نزول کردن پایین آمدن، پیاده شدن (از اسب و مانند آن)
- فرود آمدن ((~. مَ دَ))
- پایین آمدن
- فرود آمدن
- Descend, Land
- فرود آمدن
- descer, aterrissar
- فرود آمدن
- спускаться , приземляться
- فرود آمدن
- absteigen, landen
- فرود آمدن
- schodzić, lądować
- فرود آمدن
- спускатися , приземлятися
- فرود آمدن
- descender, aterrizar
- فرود آمدن
- descendre, atterrir
- فرود آمدن
- scendere, atterrare
- فرود آمدن
- afdalen, landen
- فرود آمدن
- उतरना , उतरना
- فرود آمدن
- menuruni, mendarat
- فرود آمدن
- 내려가다 , 착륙하다
- فرود آمدن
- לרדת , לנחות
- فرود آمدن
- 下降 , 着陆
- فرود آمدن
- 降りる , 着陸する
- فرود آمدن
- kushuka, kutua
- فرود آمدن
- ลงมา , ลงจอด
- فرود آمدن
- নামা , অবতরণ করা
- فرود آمدن
- نیچے آنا , لینڈ کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایین آمدن، به زیر آمدن، اتراق کردن
بیرون آمدن
به هوش آمدن، به حال آمدن از غش
رسیدن، نزدیک شدن، پیش آمدن، بازآمدن، پدید شدن، برای مثال به خسته درگذری صحّتش فراز آید / به مرده درنگری زندگی ز سر گیرد (سعدی۲ - ۳۹۸)
نزدیک آمدن پیش آمدن، رسیدن، وارد شدن، بالا آمدن، بهم آمدن بسته شدن، پدید آمدن خلق شدن، یا فراز هم آمدن، گرد آمدن جمع شدن
پایین آوردن، نازل کردن تنزیل، پیاده کردن، پایین کردن مقابل برآوردن، (چنانکه در عضاده اسطرلاب موقع رصد کواکب)
جمع شدن گرد آمدن: که لشکر بیک جا گروه آمدند شدند از خصومت ستوه آمدند. (نظامی)
((~. مَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
نزدیک شدن، رسیدن، دسترسی پیدا کردن، وارد شدن، بر شدن، بالا رفتن، بسته شدن، پدید آمدن